معنی فارسی preimposal
B1بررسی و سنجش شرایط و معیارها قبل از اعمال یک فشار یا تحمیل خاص.
An evaluation performed prior to enforcing or imposing something.
- OTHER
example
معنی(example):
ارزیابی قبل از تحمیل برای موفقیت پروژه حیاتی است.
مثال:
The preimposal assessment is critical for project success.
معنی(example):
ما یک بازبینی قبل از تحمیل را قبل از راهاندازی این ابتکار انجام دادیم.
مثال:
We conducted a preimposal review before launching the initiative.
معنی فارسی کلمه preimposal
:
بررسی و سنجش شرایط و معیارها قبل از اعمال یک فشار یا تحمیل خاص.