معنی فارسی preincorporated

B1

مواردی که قبل از مرحله اصلی در یک پروژه یا روند ادغام شده‌اند.

Items or elements that have been incorporated beforehand.

example
معنی(example):

این پروژه برای افزایش همکاری پیش‌ادغام شد.

مثال:

The project was preincorporated to enhance collaboration.

معنی(example):

تمام موارد پیش‌ادغام شده باید به دقت بررسی شوند.

مثال:

All preincorporated items must be reviewed carefully.

معنی فارسی کلمه preincorporated

: معنی preincorporated به فارسی

مواردی که قبل از مرحله اصلی در یک پروژه یا روند ادغام شده‌اند.