معنی فارسی preindulged
B1عبارت به کار رفته برای اشاره به این که شخصی پیش از موعد indulge کرده است.
Indulged in something before the appropriate time or occasion.
- VERB
example
معنی(example):
او احساس گناه میکرد زیرا در طول روز، خود را در میان وعدهها indulge کرده بود.
مثال:
She felt guilty because she had preindulged in snacks all day.
معنی(example):
پس از اینکه خود را در وعدههای غذایی indulge کرده بود، او قول داد که فردا سالمتر غذا بخورد.
مثال:
After having preindulged, he promised to eat healthier tomorrow.
معنی فارسی کلمه preindulged
:
عبارت به کار رفته برای اشاره به این که شخصی پیش از موعد indulge کرده است.