معنی فارسی premaintain

B1

حفظ یا نگهداری چیزی قبل از بروز مشکلات.

To keep or maintain something in good condition before issues arise.

example
معنی(example):

برای حفظ پیش از موعد تجهیزات، بررسی‌های منظم ضروری است.

مثال:

To premaintain the equipment, regular checks are essential.

معنی(example):

آنها باید سیستم را پیش از موعد حفظ می‌کردند تا از خرابی‌ها جلوگیری کنند.

مثال:

They had to premaintain the system to prevent failures.

معنی فارسی کلمه premaintain

: معنی premaintain به فارسی

حفظ یا نگهداری چیزی قبل از بروز مشکلات.