معنی فارسی premating
B1رفتارها و فعالیتهایی که پیش از پروسه جفتگیری اتفاق میافتد.
Actions or behaviors that occur before mating.
- NOUN
example
معنی(example):
آداب و رسوم پیش از جفتگیری پرندگان دیدن کردن جالبی بود.
مثال:
The premating rituals of the birds were fascinating to observe.
معنی(example):
مطالعه رفتارهای پیش از جفتگیری میتواند اطلاعات زیادی درباره گونهها به ما دهد.
مثال:
Studying premating behaviors can tell us a lot about species.
معنی فارسی کلمه premating
:
رفتارها و فعالیتهایی که پیش از پروسه جفتگیری اتفاق میافتد.