معنی فارسی prematrimonially
B1به معنی قبل از ازدواج، به شرایط یا روابطی اشاره دارد که قبل از رسمی شدن ازدواج اتفاق میافتد.
Relating to the period or state before a marriage.
- ADVERB
example
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند که قبل از عروسی به طور مشترک زندگی کنند.
مثال:
They decided to live together prematrimonially before the wedding.
معنی(example):
قبل از ازدواج، آنها بر روی مسائل مالی توافق کردند.
مثال:
Prematrimonially, they agreed on financial matters.
معنی فارسی کلمه prematrimonially
:
به معنی قبل از ازدواج، به شرایط یا روابطی اشاره دارد که قبل از رسمی شدن ازدواج اتفاق میافتد.