معنی فارسی premieral
B1عصر نخستوزیری یا متعلق به نخستوزیر بودن که به نوعی از مقامات اشاره دارد.
Relating to or characteristic of a premier.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
آدرس نخستوزیری برای عصر برنامهریزی شده بود.
مثال:
The premieral address was scheduled for the evening.
معنی(example):
کلاس نخستوزیری از دانشآموزان به رسمیت شناخته شد.
مثال:
The premieral class of students received special recognition.
معنی فارسی کلمه premieral
:
عصر نخستوزیری یا متعلق به نخستوزیر بودن که به نوعی از مقامات اشاره دارد.