معنی فارسی premovement
B1مرحلهای که قبل از شروع یک حرکت یا عمل خاص اتفاق میافتد.
The phase that occurs prior to a specific movement or action.
- NOUN
example
معنی(example):
مرحله پیشحرکت برای آمادهسازی بسیار مهم است.
مثال:
The premovement stage is crucial for preparation.
معنی(example):
در مرحله پیشحرکت، ما استراتژی خود را برنامهریزی کردیم.
مثال:
During the premovement phase, we planned our strategy.
معنی فارسی کلمه premovement
:
مرحلهای که قبل از شروع یک حرکت یا عمل خاص اتفاق میافتد.