معنی فارسی premunitory
B2هشداردهنده، مرتبط با پیشگیری یا فراهم کردن آگاهی قبل از وقوع یک رویداد
Serving as a warning, especially a warning given beforehand.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تابلوی هشدار پیشگیرانه همه را درباره طوفان آگاه کرد.
مثال:
The premuntory warning sign alerted everyone about the storm.
معنی(example):
او قبل از رویداد یک پیام پیشگیرانه دریافت کرد.
مثال:
He received a premuntory message before the event.
معنی فارسی کلمه premunitory
:
هشداردهنده، مرتبط با پیشگیری یا فراهم کردن آگاهی قبل از وقوع یک رویداد