معنی فارسی premusically

B1

به شیوه‌ای که قبل از موسیقی اصلی انجام می‌شود، مرتبط با ساختار یا روند پیش موسیقایی

In a manner that is preliminary to the main music, often concerning the construction or approach.

example
معنی(example):

این اثر به صورت پیش موسیقایی ساختار یافته بود تا اجرا را تقویت کند.

مثال:

The piece was premusically structured to enhance the performance.

معنی(example):

کارگردان به نمایش به طور پیش موسیقایی نزدیک شد و روی موسیقی ابتدا تمرکز کرد.

مثال:

The director approached the play premusically, focusing on music first.

معنی فارسی کلمه premusically

: معنی premusically به فارسی

به شیوه‌ای که قبل از موسیقی اصلی انجام می‌شود، مرتبط با ساختار یا روند پیش موسیقایی