معنی فارسی premuster
B2تدارکات یا توجیهات قبل از جلسه یا آمادگی برای یک عمل خاص
A briefing or preparation that occurs prior to an organized action or operation.
- NOUN
example
معنی(example):
به سربازان قبل از عملیات یک توجیه پیشازماندهی داده شد.
مثال:
The soldiers were given a premuster briefing before the operation.
معنی(example):
تیم یک جلسه پیشازماندهی برای بحث درباره استراتژیها برگزار کرد.
مثال:
The team conducted a premuster meeting to discuss strategies.
معنی فارسی کلمه premuster
:
تدارکات یا توجیهات قبل از جلسه یا آمادگی برای یک عمل خاص