معنی فارسی prenticed
B1واژه prenticed به معنای شروع کارآموزی تحت نظر یک استاد برای یادگیری یک حرفه خاص است.
To have been made an apprentice to someone, usually under a formal agreement.
- verb
verb
معنی(verb):
To apprentice.
example
معنی(example):
او در سن شانزده سالگی به یک نجار استاد کارآموز شد.
مثال:
He was prenticed to a master carpenter at the age of sixteen.
معنی(example):
در دوره قرون وسطی، بسیاری از پسران جوان در صنایع مختلف کارآموزی شدند.
مثال:
Many young boys were prenticed in the trades during the medieval period.
معنی فارسی کلمه prenticed
:
واژه prenticed به معنای شروع کارآموزی تحت نظر یک استاد برای یادگیری یک حرفه خاص است.