معنی فارسی preobtrude

B1

پیش‌تحمیل کردن، نظر یا حضور خود را به شکلی ناخواسته و زودتر از زمان لازم به دیگران ارائه دادن.

To intrude or impose oneself in advance.

example
معنی(example):

من منظور نداشتم که در گفتگو شما پیش‌تحمیل کنم.

مثال:

I didn't mean to preobtrude on your conversation.

معنی(example):

لطفاً نظرات خود را در طول جلسه پیش‌تحمیل نکنید.

مثال:

Please do not preobtrude your opinions during the meeting.

معنی فارسی کلمه preobtrude

: معنی preobtrude به فارسی

پیش‌تحمیل کردن، نظر یا حضور خود را به شکلی ناخواسته و زودتر از زمان لازم به دیگران ارائه دادن.