معنی فارسی preordinance

B2

قانون یا مقرره‌ای که پیش از وقوع یک رویداد تصویب یا به اجرا درمی‌آید.

An ordinance established beforehand, often to govern future actions or events.

example
معنی(example):

قانون جدید پیشین شهر، سطح سروصدا را تنظیم خواهد کرد.

مثال:

The city's new preordinance will regulate noise levels.

معنی(example):

یک قانون پیشین می‌تواند به حفظ نظم در جامعه کمک کند.

مثال:

A preordinance can help in maintaining order in the community.

معنی فارسی کلمه preordinance

: معنی preordinance به فارسی

قانون یا مقرره‌ای که پیش از وقوع یک رویداد تصویب یا به اجرا درمی‌آید.