معنی فارسی prepossess
B2تلاش برای تأثیرگذاری و جلب توجه دیگران به نحوی که تحت تأثیر قرار گیرند.
To influence or charm someone to attract their affection or attention.
- VERB
example
معنی(example):
او سعی کرد تا با جذابیتش، مخاطبان را از آن خود کند.
مثال:
He tried to prepossess the audience with his charm.
معنی(example):
هنرمندان اغلب سعی در جذب تماشاگران خود با آثارشان دارند.
مثال:
Artists often aim to prepossess their viewers with their work.
معنی فارسی کلمه prepossess
:
تلاش برای تأثیرگذاری و جلب توجه دیگران به نحوی که تحت تأثیر قرار گیرند.