معنی فارسی prerevenged
B1احساس ناخوشایند ناشی از این که انتقام از کسی برای عملی که هنوز انجام نشده، در ذهن شخص وجود دارد.
The feeling of having avenged oneself before a wrong has been committed.
- OTHER
example
معنی(example):
او پس از اینکه دوستش به خاطر کارش اعتبار گرفت، احساس پیش پرداخت کرد.
مثال:
She felt prerendged after her friend took credit for her work.
معنی(example):
زمانی که خبر پیروزی رقیبش را شنید، او به نظر میرسید که احساس پیش پرداخت کرده است.
مثال:
He seemed prerendged when he heard the news of his rival winning.
معنی فارسی کلمه prerevenged
:
احساس ناخوشایند ناشی از این که انتقام از کسی برای عملی که هنوز انجام نشده، در ذهن شخص وجود دارد.