معنی فارسی prerevenging

B1

عمل فکر کردن یا برنامه‌ریزی برای انتقام قبل از وقوع یک عمل بد.

The act of planning or thinking about revenge before an injury has occurred.

example
معنی(example):

او در حال پیش پرداخت به خاطر سبکی که هفته گذشته دریافت کرده بود، بود.

مثال:

He was prerevenging the slight he received last week.

معنی(example):

او ساعت‌ها را صرف پیش پرداخت برای هر توهینی که فکر می‌کرد متحمل شده بود، کرد.

مثال:

She spent hours prerevenging every insult she thought she had endured.

معنی فارسی کلمه prerevenging

: معنی prerevenging به فارسی

عمل فکر کردن یا برنامه‌ریزی برای انتقام قبل از وقوع یک عمل بد.