معنی فارسی presagingly

B2

به صورت پیشگو یا نشان‌دهنده آینده، به خصوص در مورد وقایع منفی.

In a manner that predicts or foreshadows future events.

example
معنی(example):

او درباره عواقب نادیده گرفتن نشانه‌ها به صورت پیشگو سخن گفت.

مثال:

She spoke presagingly about the consequences of ignoring the signs.

معنی(example):

نظرات او به طور پیشگویی بیان شدند و به مشکلات اشاره کردند.

مثال:

His comments were delivered presagingly, hinting at trouble.

معنی فارسی کلمه presagingly

: معنی presagingly به فارسی

به صورت پیشگو یا نشان‌دهنده آینده، به خصوص در مورد وقایع منفی.