معنی فارسی pressure gages
B2چندین ابزار که بهطور همزمان فشار را در یک یا چند سیستم اندازهگیری میکنند.
Multiple instruments that measure pressure in one or several systems simultaneously.
- NOUN
example
معنی(example):
او چندین فشارسنج در کارخانه نصب کرد.
مثال:
He installed several pressure gages in the factory.
معنی(example):
فشارسنجها برای نظارت بر فرآیندهای مختلف ضروری هستند.
مثال:
Pressure gages are essential for monitoring various processes.
معنی فارسی کلمه pressure gages
:
چندین ابزار که بهطور همزمان فشار را در یک یا چند سیستم اندازهگیری میکنند.