معنی فارسی pressurizer

B2

وسیله‌ای که برای تنظیم و کنترل فشار در سیستم‌ها استفاده می‌شود.

A device used to maintain or increase pressure within a system.

example
معنی(example):

یک فشاربخش در یک نیروگاه هسته‌ای برای حفظ شرایط ایمن عملیاتی استفاده می‌شود.

مثال:

A pressurizer is used in a nuclear plant to maintain safe operating conditions.

معنی(example):

فشاربخش فشار سیستم را به طور مؤثری تنظیم می‌کند.

مثال:

The pressurizer regulates the system's pressure effectively.

معنی فارسی کلمه pressurizer

: معنی pressurizer به فارسی

وسیله‌ای که برای تنظیم و کنترل فشار در سیستم‌ها استفاده می‌شود.