معنی فارسی prestimulus

B1

دوره‌ای که قبل از تحریک انجام می‌شود و می‌تواند تأثیراتی بر نتایج پایانی داشته باشد.

The period or conditions before a stimulus is presented, influencing responses.

example
معنی(example):

دوره پیش محرک برای تحلیل فعالیت مغز بسیار حیاتی است.

مثال:

The prestimulus period is crucial for analyzing brain activity.

معنی(example):

در آزمایش‌ها، مرحله پیش محرک می‌تواند تأثیر قابل توجهی بر نتایج بگذارد.

مثال:

In experiments, the prestimulus phase can affect the results significantly.

معنی فارسی کلمه prestimulus

: معنی prestimulus به فارسی

دوره‌ای که قبل از تحریک انجام می‌شود و می‌تواند تأثیراتی بر نتایج پایانی داشته باشد.