معنی فارسی presuitably
B1به طریقی که مناسب و درخور یک موقعیت باشد.
In a manner that is conducive or appropriate for a certain situation.
- ADVERB
example
معنی(example):
او در جلسه به طرز مناسبی عمل کرد تا توجه همه را جلب کند.
مثال:
He acted presuitably in the meeting to get everyone's attention.
معنی(example):
این کتاب به طرز مناسبی برای یک مخاطب جوانتر نوشته شده است.
مثال:
The book was presuitably written for a younger audience.
معنی فارسی کلمه presuitably
:
به طریقی که مناسب و درخور یک موقعیت باشد.