معنی فارسی presuperficial

B2

حالت یا ویژگی بودن در سطح، که به عمق یا جزئیات موضوعی توجه نکرده و صرفاً بر روی آنچه در بالا دیده می‌شود، تمرکز می‌کند.

Describing an approach that is only on the surface and does not delve into deeper issues.

example
معنی(example):

تحلیل او به شدت سطحی بود و عمق نداشت.

مثال:

His analysis was presuperficial, lacking depth.

معنی(example):

رویکرد سطحی به طور کامل به مسئله رسیدگی نکرد.

مثال:

The presuperficial approach failed to address the issue thoroughly.

معنی فارسی کلمه presuperficial

: معنی presuperficial به فارسی

حالت یا ویژگی بودن در سطح، که به عمق یا جزئیات موضوعی توجه نکرده و صرفاً بر روی آنچه در بالا دیده می‌شود، تمرکز می‌کند.