معنی فارسی presuppose
B1فرض کردن، به معنای قبول کردن چیزی به عنوان واقعیت قبل از اینکه به آن پرداخته شود.
To suppose something in advance; to take for granted or assume.
- verb
verb
معنی(verb):
To assume some truth without proof, usually for the purpose of reaching a conclusion based on that truth.
example
معنی(example):
من فرض میکنم که تو تکالیف خود را انجام دادهای.
مثال:
I presuppose that you have completed your homework.
معنی(example):
زمانی که این را میگویی، فرض میکنی که شنونده اطلاعات قبلی دارد.
مثال:
When you say that, you presuppose the listener's knowledge.
معنی فارسی کلمه presuppose
:
فرض کردن، به معنای قبول کردن چیزی به عنوان واقعیت قبل از اینکه به آن پرداخته شود.