معنی فارسی preswallow

B1

بلعیدن یا دور کردن احساسات یا افکار منفی پیش از وقوع یک رویداد.

To suppress or manage negative feelings or thoughts before an event occurs.

example
معنی(example):

او سعی کرد قبل از ارائه بزرگ، اضطراب خود را بلع کند.

مثال:

He tried to preswallow his anxiety before the big presentation.

معنی(example):

او برای بلعیدن ترس‌هایش، چندین بار سخنرانی‌اش را تمرین کرد.

مثال:

To preswallow her fears, she practiced her speech multiple times.

معنی فارسی کلمه preswallow

: معنی preswallow به فارسی

بلعیدن یا دور کردن احساسات یا افکار منفی پیش از وقوع یک رویداد.