معنی فارسی presympathy
B1پیش همدردی، همدردی اولیه که قبل از وقوع واقعه یا وضعیت دشوار ابراز میشود.
An early form of sympathy or understanding towards someone or something.
- NOUN
example
معنی(example):
پیش همدردی او نشاندهنده آگاهی مالیاش است.
مثال:
Her presympathy indicates her financial awareness.
معنی(example):
آنها احساس پیش همدردی نسبت به جامعه در حال تقلا کردند.
مثال:
They felt a presympathy for the struggling community.
معنی فارسی کلمه presympathy
:
پیش همدردی، همدردی اولیه که قبل از وقوع واقعه یا وضعیت دشوار ابراز میشود.