معنی فارسی presymphonic
B1پیشسمفونی، توصیف کننده عناصری که قبل از اجرای سمفونی اصلی وجود دارند.
Descriptive of elements that exist prior to the main symphonic performance.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تنظیمات پیشسمفونی زمینه را برای اجرا اصلی آماده میکنند.
مثال:
The presymphonic arrangements set the stage for the main performance.
معنی(example):
درک عناصر پیشسمفونی برای موسیقیدانان کلیدی است.
مثال:
Understanding presymphonic elements is key for musicians.
معنی فارسی کلمه presymphonic
:
پیشسمفونی، توصیف کننده عناصری که قبل از اجرای سمفونی اصلی وجود دارند.