معنی فارسی presymptomatic

B2

پیش‌علامت، به وضعیتی اطلاق می‌شود که فرد در آن هنوز علائم یک بیماری را نشان نمی‌دهد اما ممکن است آن را داشته باشد.

Relating to a stage in which symptoms of a disease have not yet appeared.

example
معنی(example):

برخی از مردم می‌توانند ویروس را حتی اگر پیش‌علامت باشند، منتقل کنند.

مثال:

Some people can spread the virus even if they are presymptomatic.

معنی(example):

مرحله پیش‌علامت بیماری می‌تواند چندین روز طول بکشد.

مثال:

The presymptomatic phase of the illness can last several days.

معنی فارسی کلمه presymptomatic

: معنی presymptomatic به فارسی

پیش‌علامت، به وضعیتی اطلاق می‌شود که فرد در آن هنوز علائم یک بیماری را نشان نمی‌دهد اما ممکن است آن را داشته باشد.