معنی فارسی pretexta
B1استفاده از یک دلیل نادرست یا بهانه برای پوشش دادن حقیقت یا فرار از پاسخگویی.
An excuse or false reason given to justify an action or avoid answering directly.
- NOUN
example
معنی(example):
آنها از یک بهانه برای فرار از پاسخ به سوال استفاده کردند.
مثال:
They used a pretexta to avoid answering the question.
معنی(example):
توضیحات او فقط بهانهای برای اعمالش بود.
مثال:
His explanation was just a pretexta for his actions.
معنی فارسی کلمه pretexta
:
استفاده از یک دلیل نادرست یا بهانه برای پوشش دادن حقیقت یا فرار از پاسخگویی.