معنی فارسی pretexting
B1فرآیند ایجاد یک بهانه برای بدست آوردن اطلاعات یا دستکاری دیگران.
The practice of creating a false pretext to obtain information.
- NOUN
example
معنی(example):
توجیه کردن میتواند به عواقب پیشبینینشده منجر شود.
مثال:
Pretexting can lead to unforeseen consequences.
معنی(example):
او به توجیه کردن به منظور به دست آوردن اطلاعات متهم شد.
مثال:
He was accused of pretexting to gain information.
معنی فارسی کلمه pretexting
:
فرآیند ایجاد یک بهانه برای بدست آوردن اطلاعات یا دستکاری دیگران.