معنی فارسی preunite

B1

متحد کردن یا طبقه‌بندی قبل از وقوع یک event یا اتحاد.

To unite or bring together beforehand.

example
معنی(example):

آن‌ها برنامه‌ریزی می‌کنند که قبل از مسابقات تیم‌ها را از پیش متحد کنند.

مثال:

They plan to preunite the teams before the tournament.

معنی(example):

بیایید تلاش‌هایمان را از پیش متحد کنیم تا به نتایج بهتر دست یابیم.

مثال:

Let's preunite our efforts to achieve better results.

معنی فارسی کلمه preunite

: معنی preunite به فارسی

متحد کردن یا طبقه‌بندی قبل از وقوع یک event یا اتحاد.