معنی فارسی preuniting

B1

فرایند نزدیک کردن یا متحد کردن افراد یا منابع قبل از یک واقعه.

The act of uniting or bringing together beforehand.

example
معنی(example):

فرآیند پیش از اتحاد برای همکاری موفق ضروری بود.

مثال:

The preuniting process was essential for successful collaboration.

معنی(example):

آن‌ها بر روی پیش از اتحاد منابع خود قبل از راه‌اندازی متمرکز شدند.

مثال:

They focused on preuniting their resources before the launch.

معنی فارسی کلمه preuniting

: معنی preuniting به فارسی

فرایند نزدیک کردن یا متحد کردن افراد یا منابع قبل از یک واقعه.