معنی فارسی prima
B2اصطلاحی که به شخصی که در رده عالی یا نخستین در یک هنر یا صنعت قرار دارد، اشاره میکند.
A term used for a leading female dancer in a ballet company; often refers to the best performer in a particular field.
- NOUN
example
معنی(example):
او بالرین اول شرکت بود.
مثال:
She was the prima ballerina of the company.
معنی(example):
نخستین نوازنده ارکستر با وقار اجرای برنامه را رهبری کرد.
مثال:
The prima of the orchestra led the performance with grace.
معنی فارسی کلمه prima
:
اصطلاحی که به شخصی که در رده عالی یا نخستین در یک هنر یا صنعت قرار دارد، اشاره میکند.