معنی فارسی prilling
B2فرآیند تبدیل مایعات به ذرات جامد کوچک و گرد با اندازههای یکنواخت.
The process of forming small spherical particles from a liquid.
- NOUN
example
معنی(example):
پرتزینسازی به ایجاد گرانولهای یکنواخت برای کودها کمک میکند.
مثال:
Prilling helps create uniform granules for fertilizers.
معنی(example):
فرآیند پرتزینسازی در تولید برخی مواد شیمیایی بسیار مهم است.
مثال:
The prilling process is crucial in producing certain chemicals.
معنی فارسی کلمه prilling
:
فرآیند تبدیل مایعات به ذرات جامد کوچک و گرد با اندازههای یکنواخت.