معنی فارسی prilled

B2

فعل یا توصیفی که به ذرات ریز و گرد یک ماده اشاره دارد.

Describing small, rounded pellets or granules often used in chemical processes.

example
معنی(example):

ماده‌ی گردی که ایجاد شده بود، حمل‌ونقلش آسان بود.

مثال:

The prilled substance was easy to transport.

معنی(example):

آن‌ها از کود پلیمری استفاده کردند تا کیفیت خاک را بهبود ببخشند.

مثال:

They used prilled fertilizer to improve soil quality.

معنی فارسی کلمه prilled

: معنی prilled به فارسی

فعل یا توصیفی که به ذرات ریز و گرد یک ماده اشاره دارد.