معنی فارسی primitivity
B1ساده بودن و ابتدایی بودن، به خصوص در زمینه فرهنگ و ابزار.
The quality of being primitive or simple, often in cultural contexts.
- NOUN
example
معنی(example):
سادگی ابزارهای باستانی چیزهای زیادی درباره زندگی انسانهای اولیه فاش میکند.
مثال:
The primitivity of ancient tools reveals a lot about early human life.
معنی(example):
او سادگی فرهنگهای مختلف در سرتاسر جهان را مطالعه کرد.
مثال:
He studied the primitivity of different cultures around the world.
معنی فارسی کلمه primitivity
:
ساده بودن و ابتدایی بودن، به خصوص در زمینه فرهنگ و ابزار.