معنی فارسی primitivistic
B2مرتبط با یا مبتنی بر انسان اولیه، یعنی بازگشت به شیوه زندگی ساده و طبیعی.
Relating to or characterized by primitivism.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
نظرات اولیهاش تأثیر زیادی بر آثار هنریاش دارد.
مثال:
Her primitivistic views influence her artwork significantly.
معنی(example):
نمایشگاه شامل طرحها و صنایع دستی اولیهاست.
مثال:
The exhibition featured primitivistic designs and crafts.
معنی فارسی کلمه primitivistic
:
مرتبط با یا مبتنی بر انسان اولیه، یعنی بازگشت به شیوه زندگی ساده و طبیعی.