معنی فارسی primity
B1سادگی؛ در برخی زمینهها به معنی ویژگیهای ابتدایی یا اولیه است.
The quality of being primitive or simple; basic, not complex.
- NOUN
example
معنی(example):
سادگی افکار او اغلب دوستانش را شگفتزده میکرد.
مثال:
The primity of his thoughts often surprised his friends.
معنی(example):
برخی فرهنگها سادگی را بر پیچیدگی ارجحیت میدهند.
مثال:
Some cultures value primity over complexity.
معنی فارسی کلمه primity
:
سادگی؛ در برخی زمینهها به معنی ویژگیهای ابتدایی یا اولیه است.