معنی فارسی primitial

B2

مرتبط با اصول اولیه یا ابتدایی چیزی؛ ساده و بدون پیچیدگی.

Relating to the earliest stages or forms; simple and basic.

example
معنی(example):

هنر او کیفیتی ابتدایی داشت که بینندگان را شیفته کرد.

مثال:

Her artwork had a primitial quality that captivated viewers.

معنی(example):

جنبه‌های ابتدایی طراحی به خاطر سادگی آن مورد تحسین قرار گرفتند.

مثال:

The primitial aspects of the design were appreciated for their simplicity.

معنی فارسی کلمه primitial

: معنی primitial به فارسی

مرتبط با اصول اولیه یا ابتدایی چیزی؛ ساده و بدون پیچیدگی.