معنی فارسی primitively
B1به طور ابتدایی؛ به شیوهای ساده و بدون پیچیدگی.
In a manner that is primitive, simple, or unsophisticated.
- ADVERB
example
معنی(example):
این داستان به طور ابتدایی نقل شد، اما احساسات عمیقی را منتقل کرد.
مثال:
The story was told primitively, yet it conveyed deep emotions.
معنی(example):
خانههای ساخته شده به صورت ابتدایی در زمانهای باستان رایج بودند.
مثال:
Primitively constructed homes were common in ancient times.
معنی فارسی کلمه primitively
:
به طور ابتدایی؛ به شیوهای ساده و بدون پیچیدگی.