معنی فارسی primp
B1 /pɹɪmp/آراستن و زیبا کردن خود به منظور ظاهر بهتر.
To spend time making oneself attractive; to groom or adorn oneself.
- verb
verb
معنی(verb):
To spend time improving one's appearance, often in front of a mirror.
معنی(verb):
To dress in an affected manner.
example
معنی(example):
او یک ساعت را برای آرایش قبل از مهمانی صرف کرد.
مثال:
She took an hour to primp before the party.
معنی(example):
او همیشه دوست دارد قبل از بیرون رفتن خود را آراسته کند.
مثال:
He always likes to primp before going out.
معنی فارسی کلمه primp
:
آراستن و زیبا کردن خود به منظور ظاهر بهتر.
