معنی فارسی princehood
B1شاهزادهگی، وضعیت یا مقام یک شاهزاده، معمولاً به عنوان عضوی از خانواده سلطنتی.
The state or condition of being a prince; often associated with nobility and royal duties.
- NOUN
example
معنی(example):
در یک داستان، شاهزادهگی معمولاً با مسئولیتهای بزرگی همراه است.
مثال:
In a story, princehood often comes with great responsibilities.
معنی(example):
او روی زندگی پر از شاهزادهگی و ماجراجویی رویاپردازی میکرد.
مثال:
She dreamed of a life filled with princehood and adventure.
معنی فارسی کلمه princehood
:
شاهزادهگی، وضعیت یا مقام یک شاهزاده، معمولاً به عنوان عضوی از خانواده سلطنتی.