معنی فارسی principled
C1 /ˈpɹɪnsəpəld/اصولی، کسی که دارای اصول اخلاقی و ارزشهای مشخص است.
Having or showing strong moral principles.
- verb
- adjective
verb
معنی(verb):
To equip with principles; to establish, or fix, in certain principles; to impress with any tenet or rule of conduct.
adjective
معنی(adjective):
Based on, having or manifesting principles.
example
معنی(example):
او فردی اصولی است که بر باورهای خود پابرجاست.
مثال:
She is a principled person who stands by her beliefs.
معنی(example):
یک رهبر اصولی احترام دیگران را به دست میآورد.
مثال:
A principled leader earns the respect of others.
معنی فارسی کلمه principled
:
اصولی، کسی که دارای اصول اخلاقی و ارزشهای مشخص است.
