معنی فارسی prioracy
B1اولویتداری به معنای داشتن مزیت یا مقام بالاتر در یک ساختار سازمانی یا اجتماعی.
The condition of being set as a priority or having precedence.
- NOUN
example
معنی(example):
اولویتداری این سازمان برای موفقیت آن ضروری بود.
مثال:
The prioracy of the organization was essential for its success.
معنی(example):
او در برنامهریزی پروژهاش حس قوی اولویتداری داشت.
مثال:
She had a strong sense of prioracy in her project planning.
معنی فارسی کلمه prioracy
:
اولویتداری به معنای داشتن مزیت یا مقام بالاتر در یک ساختار سازمانی یا اجتماعی.