معنی فارسی prisonlike

B1

شبیه زندان، توصیف شرایطی که در آن آزادی محدود شده یا احساس حبس می‌شود.

Resembling a prison; having restrictive and confining qualities.

example
معنی(example):

شرایط در این کمپ شبیه زندان بود.

مثال:

The conditions in the camp were prisonlike.

معنی(example):

زیرزمین احساس زندان‌مانند و خفه‌کننده‌ای داشت.

مثال:

The basement felt prisonlike and suffocating.

معنی فارسی کلمه prisonlike

: معنی prisonlike به فارسی

شبیه زندان، توصیف شرایطی که در آن آزادی محدود شده یا احساس حبس می‌شود.