معنی فارسی prisses
B1افرادی که در مورد رفتار و ظاهر بالاترین استانداردها را دارند.
Plural form of priss; people who are overly concerned with neatness or propriety.
- NOUN
example
معنی(example):
گروه پرچمداران درباره قوانین لباس شکایت کردند.
مثال:
The group of prisses complained about the dress code.
معنی(example):
برخی پرچمداران همیشه میخواهند همهچیز بینقص باشد.
مثال:
There are some prisses who always want everything perfect.
معنی فارسی کلمه prisses
:
افرادی که در مورد رفتار و ظاهر بالاترین استانداردها را دارند.