معنی فارسی prizeable

B1

تعریف کامل: چیزی که می‌تواند جایزه‌ای دریافت کند.

Capable of being awarded a prize.

example
معنی(example):

تحقیقات او در این مسابقه جایزه‌دار شناخته شد.

مثال:

Her research was deemed prizeable in the competition.

معنی(example):

این اختراع به خاطر نوآوری‌اش قابل جایزه‌داری است.

مثال:

The invention is prizeable for its innovation.

معنی فارسی کلمه prizeable

: معنی prizeable به فارسی

تعریف کامل: چیزی که می‌تواند جایزه‌ای دریافت کند.