معنی فارسی probated
B1تأیید قانونی وصیتنامه و شروع فرآیند توزیع دارایی.
To have a will officially proved or validated by a court.
- verb
verb
معنی(verb):
To establish the legality of (a will).
example
معنی(example):
وصیتنامه ماه گذشته در دادگاه محلی تأیید شد.
مثال:
The will was probated last month at the local courthouse.
معنی(example):
پس از تأیید وصیتنامه، اداره امور میتواند آغاز شود.
مثال:
Once the will is probated, the administration can begin.
معنی فارسی کلمه probated
:
تأیید قانونی وصیتنامه و شروع فرآیند توزیع دارایی.