معنی فارسی probating
B1فرآیند قانونی تأیید وصیتنامه و مدیریت داراییهای فرد متوفی.
The process of proving a will's validity in court.
- verb
verb
معنی(verb):
To establish the legality of (a will).
example
معنی(example):
پروبهگذاری یک وصیتنامه ممکن است مراحل قانونی مختلفی را شامل شود.
مثال:
Probating a will can involve various legal steps.
معنی(example):
آنها در حال پروبهگذاری اموال مادربزرگ متوفی خود هستند.
مثال:
They are probating the estate of their deceased grandmother.
معنی فارسی کلمه probating
:
فرآیند قانونی تأیید وصیتنامه و مدیریت داراییهای فرد متوفی.