معنی فارسی probation officer

B2

مکلف به نظارت بر افرادی که تحت نظارت حقوقی قرار دارند و به آنها کمک می‌کند تا به زندگی عادی بازگردند.

A person appointed to supervise offenders placed on probation.

noun
معنی(noun):

A law enforcement officer who supervises offenders who have been released from incarceration and, often, recommends sentencing in courts of law.

example
معنی(example):

مسئول نظارت به افراد کمک می‌کند تا دوباره به جامعه بازگردند.

مثال:

The probation officer helps individuals reintegrate into society.

معنی(example):

او هر هفته با مسئول نظارت خود ملاقات می‌کرد.

مثال:

He met with his probation officer every week.

معنی فارسی کلمه probation officer

: معنی probation officer به فارسی

مکلف به نظارت بر افرادی که تحت نظارت حقوقی قرار دارند و به آنها کمک می‌کند تا به زندگی عادی بازگردند.